به تارنمای جنبش پادشاهی ایرانیان خوش آمدید

جنبش پیروان نظام مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم از تمام احزاب و گروههای میهن پرست و ایران دوست هوادار و پشتیبان پادشاهی و خاندان پهلوی دعوت به اتحاد و همگامی و همراهی میکنیم تا بار دیگر ایران خویش را آباد و سربلند کنیم. این جنبش تنها یک حزب نیست، جنبشی برای همگرائی و اتحاد تمام احزاب باورمند و وفادار به ایران و پادشاهی و خاندان پهلوی میباشد.

اين جنبش، تنها راه رسيدن به آرمانهای ملی و آزادی میهن را فقط اتحادِ ميانِ نيروهای اصيل و ميهن پرست، همانگونه که رضا شاه دوم نيز به دفعات با ارسالِ پيامِ ” امروز فقط اتحاد ” اعلام فرموده اند، دانسته و بر اين اساس شکل گرفته و پذيرای پيوندِ همگیِ ايرانيانِ نيکو سرشت و ميهن پرستِ معتقد به نظامِ پادشاهیِ پارلمانی و همچنين تمامیِ گروههای سياسی باورمند به اين آرمانها ميباشد .

شرکت در انتخابات نمایشی ، خیانت است به ملت ایرانزمین

شرکت در انتخابات نمایشی  ، خیانت است به ملت ایرانزمین
با دقت نوشتار شاگردپادوهای رژیم تهران را مطالعه نمائید
هم میهنان
تفاوت نظریات چند تن از سهامداران انقلاب ننگین ۱۳۵۷ را در زیر مطالعه نمائید ، نظریات اکبر اعلمی نماینده مجلس و یار و همکار مستقیم رژیم ، و همچنین نظریه عباس میلانی یار و قار و یاور رژیم و لابیست جمهوری اسلامی که زیرکانه و موذیانه در زمان قبل از انقلاب خودرا به رژیم نزدیک کرد و سعی کرد خیانت کند ، که دستش بازشد و بعنوان یک تروریست به زندان افتاد وبا سفارش از همان درباری که عباس میلانی حتا قصد ترور و خرابکاری داشت پس از مدتی کوتاهی با لو دادن یاران و همکاران تروریست اش بعنوان دیگری ” آدم فروشی ” از زندان آزاد شد !! در صورت لزوم مدارک و عکسهایش را در اختیارتان خواهم گذاشت
حالا تصور میکنید اینگونه افراد که برای منافع خودشان یاران و همراهانشان را فروختند و پس از رهائی از دام دوباره برای ویرانی ایران فعالیت کردند ، حالا برای منافع خودشان از جمهوری اسلامی و انتخاباتش حمایت نمیکنند ؟ تصور میکنید خانم مهرانگیز کار این کینه با ایران و ایرانی رهایش میکند ؟ تصور نکنم این ذغال دلان و سیه افکاران هرگز به ایران و ایرانی احساسی داشته باشند و تنها برای خود خواهی و خو بزرگبینی و منافع شخصی دهانشان را باز میکنند و هر آنچه میتوانند را برای منافعشان عنوان میکنند ، شرمشان باد ننگشان باد
پاینده ایران ، پیروز باد مبازین راستین راه رهائی ایرانزمین ، شرم و ننگ بر جمهوری اسلامی و همراهانش
شهریار فتحی ونکوور کانادا

متن کامل سخنرانی دکتر اکبر اعلم۽ ، نمایندهء تبریز در دوره های ششم و هفتم مجلس اسلامی

ایراد شده در شهر نقده، قبل از اعلام رد صلاحیت او بوسیلهء شورای نگهبان

هشناد درصد کلماتی که من به کار می برم فارسی هستند. علتش این است که متأسفانه پنجاه سال قبل خانوادهء من به تهران مهاجرت کرده اند. من هم در تهران بزرگ شده ام و الان افتخار می کنم که اصالتم و هویتم و سرزمین مادریم آذربایجان را گم نکرده ام. به این دلیل هنگام اعلام کاندیداتوری خود حرکت خود را از آذربایجان شروع کردم. همه می دانید که همه امکانات در تهران است. در تبریز “فرعون” ی ( امام جمعه تبریز ) هست، البته حیف است که او را فرعون بگویم، فرعون از او خیلی بزرگ است. اسمش را “فرعونک” گذاشته ام یعنی فرعون کوچک. من می دانستم که اگر بیانیه انتخاباتی خود را از تبریز بدهم، خبرنگاران تبریز از ترس او بیانیه انتخاباتی من را منتشر و منعکس نخواهند کرد. با این اوصاف تبریز را انتخاب کردم.

من در این کشور نه به چپ وابسته ام و نه به راست. اساساً آذربایجان اصلاح طلب است. شروع اصلاح طلبی از آذربایجان بوده و مشروطیت از آذربایجان شروع شده است. از سال ۷۶ به بعد عده ای که خود را اصلاح طلب می پنداشتند، شعار “ایران برای همه ایرانیان” سر دادند. اولین فردی که شعار “ایران برای همه ایرانیان” را سر داد، شیخ محمد خیابانی بود. اصلاح طلبی به آقای خاتمی و دیگران ربطی ندارد. مهد اصل۷ح طلبی آ= ذربایجان است. به این سبب به عنوان یک اصلاح طلب و فرد غیر وابسته از آذربایجان اعلام کاندیداتوری کردم و اعلام کردم چون به هیچ یک از احزاب وابسته نیستم، لذا تشکیلات من آذربایجان است. اگر می دانستم بیانیه من پس از یکماه اینگونه مهجور خواهد ماند، می آمدم و از اورمیه یا سولدوز (نقده) بیانیه خود را اعلام می کردم.

فقط در روزهای انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و حتی انتخابات شورای شهر آذربایجان و اصول ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی به یاد کاندیداها می افتد. این اصول دستاویزی برای جلب آرای مردم می شود. وقتی ایام انتخابات می شود همه کاندیداها شعار سر می دهند که حق آذربایجان ضایع شده است. می گویند که اگر به من رأی دهید اصول ۱۵ و ۱۹ را اجرا خواهم کرد. تمامی افرادی که کاندیدای ریاست جمهوری شده اند، همه اینها کاندیداهای هیئت حاکمه هستند، پس چرا این اصول را اجرا نمی کنند؟ فلانی آمده است و می گوید من اگر رئیس جمهور شوم، “تغییر” ایجاد خواهم کرد. آیا اصولاً “تغییر” با شما سنخیتی دارد؟ ۳۰ سال است که قدرت در دست شماست، اگر می خواستید “تغییر” ایجاد می کردید. فردی می تواند “تغییر” ایجاد کند که به آن اعتقاد داشته باشد.

من قبل از آقای کروبی و میرحسین موسوی و محسن رضایی اعلام کاندیداتوری کرده ام. شش ماه قبل از این در کنگره حزب اعتماد ملی اعلام کردم که، اگر خدایگان روی زمین اجازه دهند، من هم از حقوق اجتماعی خود که حق انتخاب شدن در ریاست جمهوری است، استفاده خواهم کرد. تاکنون کسی نگفته که اعلمی هم کاندیؽ ا شده است. آیا علم اعلمی نسبت به دیگران کم است؟ سه مدرک تحصیلی دانشگاهی دارم که هم سنخ با پست ریاست جمهوری هستند.

در زمان حکومت شاهنشاهی بر علیه شاه مبارزه کردم، اگر می دانستم چنین حکومتی خواهد بود و و چنین افرادی حاکم خواهند شد هیچ وقت بر علیه شاه مبارزه نمی کردم.

شاه این اندازه به اسلام لطمه نزد، خدا آقای حسنی را حفظ کند، ایشان گفته است، افرادی که بعد از انقلاب مسلمان مانده اند، مسلمانیشان باقی مانده از زمان شاه است. اینها اسلام را در میزان ریش و پیراهن خلاصه کرده اند.

کاندیداها همه شان شعار می دهند که اگر آنها انتخاب شدند، عدالت را حاکم خواهند کرد. همه شما نوعاً افراد هئیت حاکمه هستید. شما ۳۰ سال است که حکومت می کنید پس چرا عدالت را حاکم نکرده اید؟ همهء کسانی که پس از من کاندیداتوری خود را اعلام کرده اند، اخبارشان شبانه روز از رادیو و تلویزیون پخش می شود. خوشبختانه یک شبکه جدید “بی بی سی” هم به تعداد شبکه های ایران اضافه شده است، آن هم مرتب اخبار اینها را منعکس می کند و از اخبار مربوط به من خبری نیست. ((منظورش ایران پرس تی وی است و شبکه بی بی سی در ج ا ا))

همهء رسانه های مختلف وابسته به جناح راست و جناح موسوم به اصلاح طلب من را بایکوت کرده اند. مگر من فرد گمنامی هستم؟ زمانی که نمایندهء مجلس بودم۸ افتخارتان این بود که هر روز اسم اعلمی را با عنوان عضو کمسیون امنیت ملی و عضو فراکسیون اقلیت و نماینده اصلاح طلب در صفحه اول روزنامه هایتان درج کنید. با نام من برای خود اعتبار کسب می کردید. اما امروز می گویید که اگر اعلمی بیاید آراء پراکنده خواهد شد. بعضی ها ادعا می کنند که اعلمی وزن سیاسی لازم را ندارد. اگر این طور است چرا از بردن اسم من می ترسید؟ مگر نمی گفتید که نظارت استصوابی مذموم است؟ که چنین است. قبل از این که شورای نگهبان من را رد کند شما مرا رد کردٽ اید. مگر نمی گویید که حق انتخاب شدن و انتخاب کردن از حقوق مردم است؟ آقایان اصلاح طلب! از سال ۷۶ به بعد رنگ عوض کردید. ایران برای همه ایرانیان، گردش آزاد اطلاعات، حق انتخاب شدن، حق انتخاب کردن، اینها شعارهای شما بود. پس چطور شد؟ مردم در پای صندوق های رأی مشخص خواهند کرد که چه کسی صلاحیت دارد یا ندارد. پس از خ ا، کسانی که صلاحیت دارند تا صلاحیت کاندیداها را مشخص کنند، مردم هستند.

پوپولیسم یعنی عوامفریبی. اگر بخواهیم عوامفریبی کنیم از خیلی ها بهتر بلد هستیم. اما باید با ملت صادق بود. مردم چهار سال قبل برای اینکه مانع انتخاب هاشمی رفسنجانی شوند، به احمدی نژاد رأی دادند و گمان می کردند که به مردم خدمت خواهد کرد. ولی نمی دانستند که وی اولاد جنتی است. آقای احمدی نژاد بعضی معجزه ها کرد. یکی از معجزه هایش این بود که در طول چهار سال به اندازه سی سال مملکت را به بیراهه برد. سال به سال وضع بدتر می شود. سی سال است که مردم افسوس سال های قبل را می خورند. سی سال است که این سخن تکرار می شود: سال به سال، دریغ از پارسال. الا ن بعضی ها می گویند رفسنجانی از این بهتر بود یا خاتمی از اینها بهتر بود. هیچ فرقی نمی کند. اینها تخم مرغ های یک سبد هستند. تا زمانی که هئیت حاکمه بر خلاف قانون اساسی به ملت این حق و اجازه را ندهد که کاندیدای خود را آزادانه انتخاب کند، این وضع و این دور باطل ادامه خواهد داشت.

قانون اساسی وحی منزل نبوده و نواقص زیاد دارد. هر کسی که رئیس جمهور شده و به پایبندی و اجرای قانون اساسی در مجلس و در حضور روسای قوای سه گانه سوگند می خورد، شهامت اجرای تمامی اصول قانون اساسی را داشته باشد، علیرغم کاستیها و ضعفهایی که در آن هست، شصت الی هفتاد درصد خواسته ها و مطالبات مردم تحقق پیدا می کند. برنامه های من از متن قانون اساسی است. اگر به من صلاحیت دهند، از تمام ظرفیت های قانون اساسی برای اصلاح مملکت تلاش خواهم کر و اگر صلاحیتم را رد کنند دیگر در انتخابات شرکت نخواهم کرد.

فرض کنید فردا مردم بگویند که ما اصلاً این نظام سیاسی را قبول نداریم. مگر امام خمینی نمی گفت که قانون مشروطه را اجداد ما پنجاه سال قبل تصویب کرده اند، حق نداشتند به جای ما تصمیم بگیرند؟ درست است. اگر نسل امروز بگوید که این قانون اساسی را قبول نداشته و به آن م تقد است، این حق مردم است. باید همه پرسی شود. اگر رأی مردم بر این باشد که این قانون اساسی باید اصلاح شود، باید اصلاح شود. این حرف من ا ست، در قانون اساسی پیش بینی شده است. چرا تاکنون نگذاشته اید تا در این مورد همه پرسی صورت گیرد؟

آیا معنای امر به معروف و نهی از منکر رد صلاحیت من در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری است؟ معنای امر به معروف و نهی از منکر این است که کسی یقهء حاکمیت را گرفته و از آن مطالبهء حق کند. وقتی که در روزنامهء “ایران” به مردم آذربایجان توهین شد، ملت به خیابان ها ریختند. تا آنجایی که به یادم هست و خود من در تبریز شاهد بودم، مردم مدنی ترین اعتراض را کرده و مدنیت و امنیت را رعایت کردند. نتیجه اش چه بود؟ چهار نفر را در سولدوز کشتند. فرماندار اینجا را به جای بازخواست جایزه دادند و در جای دیگری سمت و مسئولیت دادند. ملتی که از هویت، تاریخ، زبان و سرزمین مادری خود دفاع نکند، چنین ملتی نمی تواند افرادی همچون باکریها را پرورش دهد. مردمی که در دفاع از هویت خود به خیابان ها ریختند، در واقع غیرت آذربایجان را به نمایش گذاشتند.

در اینجا همهء مردم این منطقه را به نام “سولدوز” می شناسند و اطلاق می کنند. مردمی که در اینجا زندگی می کنند حق دارند که در مورد نام این منطقه تصمیم بگیرند. چرا اجازه نمی دهید که این حداقل خواسته مردم تحقق پیدا کند؟ در قانون اساسی آمده است که برگزاری اجتماعات و راهپیمایی ها آزاد است. شما بروید و درخواست برگزاری راهپیمایی و اجتماع کنید، آیا به شما این اجازه را می دهند؟

در دورهء قبل انتخابات ریاست جمهوری، وقتی آقایان من را رد صلاحیت کردند گفتند که رجل سیاسی بودن اعلمی احراز نشد. من ۳۵ سال سابقهء فعالیت سیاسی دارم. آن زمانی که شماها از مردم پنج ریال می گرفتید و روضه می خواندید، من در زمان شاه اسلحه به دست گرفته و برای رسیدن به عدالت حضرت علی مبارزه می کردم. اکنون چه شده است که رجل سیاسی نیستم؟ هشت سال نمایندهء مجلس و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بودم و چندین پست دیگر داشتم، در آن هنگام رجل سیاسی بودم و الان که کاندیدای ریاست جمهوری شده ام، رجل سیاسی نیستم؟! آقای قالیباف که فرمانده نیروی انتظامی بود، رجل سیاسی است، آقای محسن رضایی که فرمانده سپاه پاسداران بود، رجل سیاسی است ولی اعلمی رجل سیاسی نیست؟ چرا باید چنین باشد؟ دلیل این را آن موقع به طور واضح به من گفتند. گفتند که تو به مقامات تعظیم نمی کنی. اصولاً نماینده و رئیس جمهوری که در برابر مقامات سر تعضیم فرود آورد، صلاحیت نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری را ندارد.

در قانون اساسی آمده است که اعتبارات باید بدون تبعیض بین استان ها و متناسب با نیازهای هر استان و هر منطقه توزیع شود. اگر فردی که رئیس جمهور می شود غیرت و صداقتداشته باشد، لازم نیست شعار دهد، بیاید تنها به قانون اساسی عمل کند. چرا چنین نشده و آذربایجان این همه عقب مانده است؟ تنها آذربایجان چنین نیست و خیلی از مناطق عقب مانده هستند. علت این چیست؟ تنها در دورهء ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، کشور بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی داشته است. این درآمدها چه شده اند؟ ما دایهء مهربانتر از مادر و کاتولیک تر از پاپ شده ایم. در آن گوشه از جهان در فلسطین وقتی دو نفر کشته می شود – و البته ما هم به عنوان مسلمان ناراحت می شویم- اینها دنیا را به هم می ریزند که در فلسطین چنین و چنان شد. فلسطین چه ربطی به ما دارد؟ این را قانون اساسی تصریح کرده است. در قانون اساسی سیاست خارجی کشور بر اساس عدم دخالت در امور داخلی ملت ها تببین شده است. خود شما در اینجا در سولدوز چهار نفر را می کشید و نمی گذارید که صدای کسی در آید. در مشگین شهر یک نفر را کشتید. در تبریز با تفنگ ساچمه ای دو چشم جوانی را کور کردید.

اگر کسی بخواهد کارمند سادهء شهرداری شود، هفت پشت او را بررسی و تحقیق می کنند که مبادا به جایی وابسته نباشد. به عنوان مثال، اگر کسی فامیلی داشته باشد که با سازمان مجاهدین خلق ارتباطی داشته باشد، امکان ندارد در شغلی دولتی پذیرفته شود. در حالیکه پسر آقای جنتی عضوسازمان مجاهدین خلق بود و در سال ۶۵ توسط سپاه کشته شد و این در حالی است که آقای جنتی خودش ۳۰ سال است که در این کشور صلاحیت افراد را بررسی می کند. بر اساس قانون، وظیفهء شورای نگهبان نظارت بر حسن اجرای انتخابات و نظارت بر حق انتخاب مردم است. در حالی که شورای نگهبان خود حق انتخاب مردم را ضایع می کند.

قدرت در ایران در بین یک کلکD8یون ۲۰۰ نفری با اسامی چپ، راست، خط امام، اصولگرا و اصلاح طلب و غیره جابجا می شود. اینها قدرت را مثل توپ فوتبال به همدیگر پاس می دهند و به جای ۷۰ میلیون تصمیم می گیرند. به قرآن قسم می خورم، تا زمانی که قدرت در بین این کلکسیون ۲۰۰ نفری جابجا شود، این کشور اصلاح نخواهد شد.

منبع: سایت ۷ تیر

عباس میلانی: شرکت در انتخابات پذیرش حق مردم است

عباس میلانی

رئیس گروه ایران شناسی دانشگاه استنفورد

http://www.bbc.co.uk/worldservice/assets/images/2009/05/27/090527120005_1.jpg

انقلاب ایران حرکتی دمکراتیک بود. خواست و شعار همگانی اش را استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی تشکیل می داد.

در شرح و وصف این خواست آیت الله خمینی در دوران اقامتش در پاریس بارها به تاکید و تصریح گفته بود که روحانیون در کار سیاست دخالتی نخواهند کرد.

حتی یک بار هم در آن دوران واژه ولایت فقیه را به کار نبرد. در ایران، البته بداء حاصل شد و کاشف به عمل آمد که آن وعده ها همه از جنس تقیه بود.

روحانیون همراه آیت الله خمینی به محض آنکه چم وخم کار اداره مملکتی به پیچیدگی ایران را ازهمدلان خود در دولت موقت گرفتند، قدرت را قبضه کردند و حاصلش را امروز در وضعیت کلی ایران و در مفاهیمی چون ولایت فقیه و نظارت استصوابی می بیینیم.

آزادی در مفهوم قرن بیست و یکمی اش به معنای حق طبیعی هر انسان در انتخاب و عزل حکومت خویش است. در این مفهوم، انسان متجدد محتاج قیم و ولی و ناظر – حتی اگر استصوابی هم باشد – نیست.

مصلحت خویش را خویش بهتر از هر کس می داند. نظارت استصوابی طبعا ناقض بی چون و چرای آزادی ایرانیان است، اما به رغم این نقض عمده، حق شرکت در انتخابات کماکان بخشی از حقوق ایرانیان و جزئی از میراث آن حرکت دمکراتیک است.

نظارت استصوابی طبعا ناقض بی چون و چرای آزادی ایرانیان است، اما به رغم این نقض عمده، حق شرکت در انتخابات کماکان بخشی از حقوق ایرانیان و جزئی از میراث آن حرکت دمکراتیک است.

اگر به لحاظ نظارت استصوابی بخش اعظم این حق را روحانیون برای خود غصب کرده اند، نفس این حق را نباید به آنان وا گذاشت.

انتخابات چهارسال پیش آشکارا نشان داد که حتی در چارچوب سخت معیوب و محدود و غیر دمکراتیک انتخاباتی که شورای نگهبان کاندیدهایش را دست چین و گاه حتی نتایجش را خودسرانه تعیین می کند، گزینش یکی بر دیگری می تواند تفاوت هائی فاحش بر وضع زندگی روزمره مردم، وضعیت اقتصادی کشور، وضع فرهنگی جامعه و چند وچون سانسور، وضعیت زنان و کم و کیف فشارها و حق شکنی ها زن- ستیز و بالاخره در وضعیت بین المللی ایران (و لاجرم ایرانیان) پدید آورد.

می گفتند شرکت در انتخابات به معنی توجیه و تثبیت وضع موجود است. فراموش می کردند که شرکت نکردن در آن در شرایطی که بدیلی معقول و ممکن در افق نیست، به معنای تثبیت بدترین روایت “وضع موجود” است. ((درجائی که همه انتخابات را تحریم می کنند این توده ای هم همراه راه توده و دیگر طرفداران شوری – روزنامه های شوروی از میر حسین موسوی پشتیبانی کرده اند – از انتخابات استقبال می کند – ح-ک))

در سی سال اخیر دیده ایم که “وضع موجود” روایاتی گوناگون دارد وگاه انتخاب به راستی میان روایتی خطرناک تر و زیانبارتر از “وضع موجود” و روایت صرفا ناخوشایند “وضع موجود” است.

عدم شرکت درچنین انتخابی به معنای واگذاشتن حق این انتخاب به کسانی است که “وضع موجود” را رهبری و هدایت می کنند.

اگر کماکان برای برگزیدن یکی از دو جناح خود، حکام به رای مردم محتاج اند، این به معنای بقای وجوهی هر چند اندک از همان میراث دمکراتیک انقلاب است و یا از آن برای برگزیدن جناح کم خطرتر و بالمال، در صورت امکان، برای تحدید قدرت غاصبین بهره جست.

چهارسال پیش من هم در زمره کسانی بودم که می گفتم با نظارت استصوابی شورای نگهبان شرکت در انتخابات گره برباد زدنی بیش نیست.

مقایسه انتخابات آمریکا و ایران قیاسی مع الفارق است. قانون اساسی در آمریکا منادی و موید آزادی بلا قید وشرط انسان هاست. در مقابل قانون اساسی فعلی ایران هنوز انسان ها را محتاج ولی و قیم می داند.

اما به گمانم تاریخ چهارسال اخیر نشان داد که گزینه من خود در واقع گره برباد زدن نگاهی کمال طلب بود. نگاهی که می گفت اگر انتخابات صد در صد آزاد نباشد نباید در آن شرکت کرد.

حتی در آمریکا هم هستند کسانی که می گویند- وشمارشان هم اندک نیست- انتخابات آمریکا صد در صد آزاد نیست. می گویند ( و درست هم می گویند) که اهل ثروت در اینجا نفوذی بیشتر از بقیه شهروندان دارند.

اما در چهارچوب همین انتخابات گاه شخصیتی چون باراک اوباما و زمانی کسی چون جورج بوش انتخاب می شوند و بعید می توان انکار کرد که میان این دو تفاوت فراوان است.

بدون شک مقایسه انتخابات آمریکا و ایران قیاسی مع الفارق است. قانون اساسی در آمریکا منادی و موید آزادی بلا قید وشرط انسان هاست. در مقابل قانون اساسی فعلی ایران هنوز انسان ها را محتاج ولی و قیم می داند.

با این حال شرکت در انتخابات و نفس وجود آنها به معنای پذیرش حق مردم و بخشی از میراث دمکراتیک جامعه است.

شرکت نکردن در آن به دلیل عیب و نقص های عمده ای که در نحوه انجام انتخابات وجود دارد بسان کسی است که در اعتراض به غصب بخش اعظم منزلش توسط مشتی غاصب از اندک حقوقی که هنوز غصبش نکرده اند هم استفاده نمی کند.

تجربه تاریخی نشان داد که شاید می توان از طریق همین انتخابات معیوب غاصبین را به اندکی عقب نشینی واداشت و بخش بزرگتری ازاین منزل و میهن مان را به نور آزادی و به حضور انسانهایی رها از قیم هایی خود- برگزیده منور کرد.

مهرانگیز کار رفیق شفیق همین شیرین خانم عبادی و دوست و همراه شکوه میرزادگی و هم کاروانی عباس میلانی هم همین ردیف ساز را می نوازد… اصلا بی بی سی این برگ از سامانه اینترنتی را برای مشوب کردن ذهن مردم و گول زدن آنها و تشویق به انتخابات باز کرده است

ح-ک


من و انتخابات” عنوان کلی مطالبی است که تعدادی از چهره های ایرانی در حوزه های مختلف در خصوص دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برای وبسایت بی بی سی فارسی نوشته اند.

نویسندگان مطالب به عنوان شهروند ایرانی از دلایل خود برای شرکت در انتخابات و یا تحریم آن می گویند. در روزهای آتی مطالب نویسندگان دیگر نیز در همین صفحه منتشر خواهد شد.

دیدگاه ها

ثبت دیدگاه بسته شده است.



ابر برچسب ها